آیا تا به حال برایتان پیش آمده که احساس کنید هر چه سنتان بالاتر میرود، زمان سریعتر میگذرد؟ مثل کتابی که کسی دارد با عجله ورق میزند؟
از منظر فیزیولوژی مغز، این احساس چندان هم بیپایه نیست. در دوران کودکی، مغز ما توانایی پردازش حجم بیشتری از اطلاعات بصری را دارد. اما با افزایش سن، شبکههای عصبی مغز پیچیدهتر میشوند و پردازش اطلاعات بیشتر زمان میبرد. نتیجه؟ انگار مغز ما «فریمهای کمتری در ثانیه» میبیند—و این یعنی ادراک ما از گذر زمان، شتاب میگیرد.
این کتاب کلاسیک به نوشته دووه درائیسما، دقیقاً از همین دریچه به ذهن و حافظه نگاه میکند.
او ما را با خود به سفری در دستگاه حافظه میبرد؛ سیستمی که در نگاه اول شبیه ماشینی خطی به نظر میرسد: اطلاعات را دریافت میکند، دستهبندی میکند، ذخیره میکند و در موقع نیاز، آنها را بازیابی.
اما درائیسما نشانمان میدهد که حافظه چیزی فراتر از این تصویر ساده است.
حافظه، پر از پویایی، خطاپذیری، و البته، آمیختگی عمیق با تجربهی زیسته و ادراک ما از زمان است. در این کتاب با موضوعاتی مثل تغییر شکل خاطرات، تداعیها، پدیده دژاوو و حتی میل گاهوبیگاهمان به فراموشی روبهرو میشویم و اینکه حافظه معمولاً اهمیتی به این خواستهی ما نمیدهد.
وقتی شبها از بیخوابی در رختخواب غلت میزنیم، حافظه از گوشهوکنار ذهنمان بالا میآید، دمش را تکان میدهد، و چیزهایی را که فکر میکردیم مدتهاست از یاد بردهایم، مثل زبالههایی که دور انداخته بودیم، دوباره بیرون میکشد.
نثر درائیسما چنان روان و شفاف است که این کتاب میتواند برای هر کسی که به ذهن، زمان، و حافظه علاقهمند است، اثری لذتبخش و خواندنی باشد.
نظرات